از او مستم

ساخت وبلاگ
حقايق را به چشم من عيان كرد 

زمستان را بهارى در برم كرد 

دلم در كنج خانه منزوى بود  

نميدانم چگونه اين  وفا كرد 

شب و روزم به هم ، در هم تنيده 

شبم مهتابى و روزم زرين كرد 

نگاهم بر در و ميلم به او بود 

نگاهم كرد و آشوبى بپا كرد 

تمام هستيم قربانى اوست 

از او مستم ، چنين عاشقترم كرد  

+ نوشته شده در  یکشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 13:33  توسط ا .ص  | 
تا فردا...
ما را در سایت تا فردا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pas-tafardaa بازدید : 95 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 0:37