خانجون از روى صندلى چوبى كنار پنجره تسبيح رو برداشت به ارومى دو سه قدمى برداشت ، تسبيح رو گذاشت تو كف دست سلمان ،
چايتو بخور ، سرد ميشه ، از دهن ميوفته ، دو دور تسبيح صلوات بفرست ، دلت آروم ميشه ،
سلمان دست خانجون رو گرفت ، چشماى خيسش رو گذاشت روى دست خانجون ، با بغض ، صدايى از سينه سنگين و پر دردش در نيومد ، فقط ميخواست حس و عطر دست خانجون تو وجودش تا هميشه بمونه ،
برچسب : نویسنده : pas-tafardaa بازدید : 61