يك لحظه عطر

ساخت وبلاگ
 

خانجون  از روى صندلى چوبى كنار پنجره  تسبيح رو برداشت به ارومى دو سه قدمى برداشت ، تسبيح رو  گذاشت تو كف دست سلمان  ، 

چايتو بخور ، سرد ميشه ، از دهن ميوفته  ، دو دور تسبيح صلوات بفرست ،  دلت آروم ميشه ،

 سلمان دست خانجون رو گرفت ، چشماى خيسش رو گذاشت روى دست خانجون ، با بغض ، صدايى از سينه  سنگين و پر دردش  در نيومد ،  فقط ميخواست  حس  و عطر دست خانجون تو وجودش تا هميشه بمونه ، 

+ نوشته شده در  چهارشنبه سی ام فروردین ۱۳۹۶ساعت 23:3  توسط ا .ص  | 
تا فردا...
ما را در سایت تا فردا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pas-tafardaa بازدید : 61 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 0:37